۱۳۸۶ دی ۲۹, شنبه

عزیز دل من وقتی میری سی و پنج هزار تومن پول میدی کتاب مستطاب آشپزی میخری بعد بدومیای جوگیر میشی میخوای با سبزیهایی که مامان جونت داده آش رشته بپزی ، به زمان متفاوت پخت حبوبات (ببخشید بنشن )توجه کن عزیزم ،آخه قربونت برم تو که این کاره نیستی وقت ماروهم نگیر بروبشین روزنامه بخون سروته غذا رو هم با پیتزا هم بیار برو جونم بروعزیزم
دست و دلم به نوشتن نمیره این روزا ( خوب شد گفتم وگرنه اصلا از این فاصله بین پستها نمیشه فهمید )، رفتم ایران و برگشتم و چون نمی خوام مثل اینایی که میرن و بر میگردن وهی بد میگن واه و اوه می کنند باشم دهنمومی بندم