۱۳۸۶ تیر ۱۹, سه‌شنبه

می خواهم سربه دیوار بکوبم از فکر این که در ایران ما ، کشور با تمدن و فرهنگ چند هزارساله!! مردی را تا کمر توی گودال بگذارند و انقدر سنگ بزنند تا بمیرد، من باور کردم که هیچ حیوانی به اندازه انسان نمی تواند وحشی باشد
مردی را در تاکستان سنگسار کردند به جرم ترک خانواده و زندگی با زنی که دوستش داشته ، مرگ به جرم دوست داشتن
هم جرم این مرد با شنیدن این خبر می خواسته خودکشی کند که نگذاشته اند ، چون مرگ عادی پاسخگوی این گناه نیست او نیز باید منتظر بماند تا زجرکشش کنند
ما چه می کنیم؟ هر چه نامه و پتیشن در رد سنگسار هست امضا می کنیم و وجدانمان آسوده است که وظیفه مان را انجام داده ایم

۱ نظر:

اقاقیا گفت...

از متن هایت خوشم آمد
یه جور سادگی و بی ریا بودن رو توشون دیدم
شاید بتونیم گاهگاهی به هم سر بزنیم مگه نه؟