۱۳۸۶ تیر ۲۲, جمعه

از پنجره به منظره با شکوه شهر نگاه می کنم که چگونه از شرق تا غرب گسترده شده و دورنمای شمال آن نیز دشتی است پراز زندگی و سبزی که انتهای آنرا قدرت دیدگانم محدود می کند
به یاد منظره نفس گیر محل کارم در ایران می افتم که نمایی بود از توچال و دارآباد،. بی اغراق هر بار که نگاه می کردم و عظمت آنرا می دیدم مبهوت می شدم
اینجا دلم برای کوه تنگ می شود برای من که هر بار سر بلند کرده ام الوند را دیده ام و همیشه فکر کرده ام انتهای شهر را کوه تعریف می کند شهر بی کوه ،استوار نیست
پی نوشت : من همیشه فکر می کردم کوههای شمال تهران بی نظیر است ولی سایه سرمان فرمودندامتداد رشته کوه هیمالیا در قزاقستان بسیار زیباتر و با ابهت تر از البرز در تهران است و چون حرف سایه سرمان برای ما حجت است جهت اطلاع عموم گفته شد

هیچ نظری موجود نیست: